ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

ز کودکی چو نگاهم به آب می افتاد... - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :52
بازدید دیروز :733
کل بازدید ها :6142952

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

ز من مپرس که عمری چه کار می کردم
گناه به محضر پروردگار می کردم

بیا و  آبرویم بخر که بین همه
به دوستی شما افتخار می کردم

چو شمع سوخته در محفل محبت تو
سرشک دیده ی خود را نثار می کردم

به یاد گلشن روی تو فصل هر پاییز
خزان باغ دلم را بهار می کردم

طلوع ماه محرم غم نهانم را
به جامه سیهم آشکار می کردم

برای سجده ز دوران خردسالی خویش
همیشه خاک نو را اختیار میکردم
 
ز کودکی چو نگاهم به آب می افتاد
سلامت از جگر داغذار می کردم

اگر حرام نبود ای شهید ماه حرام
به یاد تشنگیت انتحار می کردم

چو کودکی که به سوی پدر پناه برد
به دامن تو ز دوزخ فرار می کردم

به شوق دیدن ماه رخت به بستر مرگ
همیشه آرزوی احتضار می کردم

از آن تخلص خود را نهاده ام "میثم"
که وصف منقبت هشت و چار می کردم
***حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده حبیب در پنج شنبه 91/11/12 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<